امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

میوه دلم

گذري بر خاطرات زيبا ( تولد امير محمد)

سلام امير محمدم امروز مي خوام برگردم به يك سال و سه ماه پيش درچنين روزي : من كه رفته بودم خونه بابام اينا ، باباهم تهران بود سر كار ، 4شنبه بود بابا اومد آخه شنبه 25 ارديبهشت  قرار بود يه فرشته كوچولو به جمعمون اضافه بشه و خونه گرممون رو گرمتر كنه ، گاهي خوشحال بودم كه روي ماهت رو مي ديدم ، گاهي ناراحت مي شدم چون تو اين 9 ماه پيشم بودم تو وجودم بودي، هميشه وهمه  جا با هم بوديم با هم مي خوابيديم ،مي رفتيم اداره ،غذا درست مي كرديم ، باهات صحبت مي كردم و... اين دو روز هم گذشت صبح زود بيدار شد م ،ديدم مامان جون زودتر بيدار شده صبحانه هم آماده كرده من تا كارام رو كردم بابايي هنوز خواب بود ، تا اينكه بيدارش كرد م گفتم...
25 مرداد 1390

میلاد امام حسن مجتبی (ع) مبارک باد

  سلام پسر گلم امروز 15 ماه مبارك رمضانه ،‌مصادف با ميلاد با سعادت امام حسن مجتبي عليه السلام اين روز رو به شما تبريك مي گم  امام حسن : بهترين نيكويي ،اخلاق نيكوست ،ميلادش مبارك   ...
25 مرداد 1390

رمضان مبارك

سلام امير محمدم خوبي مامان ؟ امروز دومين روز ماه مبارك رمضانه ، اين دومين ساليه كه شما داري اين ماه رو مي بيني رمضان برشما مبارك شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (ماه مبارک رمضان، ماه دوری از گناهان، ماه بندگی مبارکتان باد.) ...
25 مرداد 1390

دفتر خاطرات یه نی نی قهرمان

(برگرفته از وبلاگ نی نی ما،لبخند خدا ) تولد یه نی نی قهرمان (قسمت  اول) تاریخ: تاریخ چیه؟ روز: نمی‌دونستم ساعت: از بابام بپرسید! مکان: قاعدتا از آنجا که صدای عنکر الاصوات چند نی‌نی دیگه میاد یا بیمارستانه یا خونه آقای گرفتار! موقعیت: ای آقا! من یه روزه به دنیا اومدم اونوقت شما دارین ازم کنکور می‌گیرید؟! شرح داستان: من اونجا بودم و هیچ خیالی هم نداشتم بیام بیرون! گاهی یه لگدی، مشتی، پنجه بوکسی چیزی می‌کوبیدم به دیوار اتاقم که بعدنا فهمیدم شیکم مامان خانوم بوده!! اینم از تاثیرات نیگا کردن شبانه روزی مامان خانوم به فیلمای رزمی! یکی نیست بگه: آخه خواهر من! مادر من! شما رو چه به جکی چان و بروس لی و واند...
24 مرداد 1390

دفتر خاطرات ني ني قهرمان (قسمت چهارم )

برگرفته از وبلاگ ني ني، ما لبخند خدا ني نی قهرمان و جشن تولد   تاریخ: روز تولد یاشار، همسایه اونوری انسی جون مامان روز: همون که گفتم دیگه! روز تولد ... ساعت: واسه کادو میخوای یا واسه خودت؟! مکان: مکان چی عزیزم؟ تولدو تو تره بار که نمیگیرن! خونه یاشار که گفتم همسایه اونوری انسی جون دوست جون جونی مامان! موقعیت: درجه شرقی! مگه میخوای دیش ماهواره رو تنظیم کنی که این سوال رو می پرسی؟ شرح داستان: ما کلا از جاهای شلوغ خوشمان می آید.  به شرطی که ملت رعایت حال ما قهرمانان رو بکنند. هی از ما نیشگون و لپ گیری نکنن! یه کم که جنبه داشته باشن، ما هم مجبور نیستیم واسه یه تولد فکستنی کلی شال و کلاه کنیم. ماجرا ا...
1 مرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به میوه دلم می باشد